«هیچکس قهرمان آن شبها نبود. هیچکس نمیتوانست نقش قهرمان را کش برود و آن را به نام خودش ثبت کند. در آن شب، هیچ آدم مهمی نمیمرد. بچهی اول هیچ زنی به دنیا نمیآمد و عشق برای اولینبار در قلب هیچ زنی را نمیزد. هیچ شیء مشهوری که فردایش روزنامهها دربارهاش بنویسند، دزدیده نمیشد و حتی آنان که تابوها را میشکستند، در آن شب اعدام نمیشدند. اگر خبرهترین طالعبینها هم میگفتند، محال بود در آن شب عاشق و معشوقی که طالعشان به هم میخورد به وصال هم برسند. چیزهای دیگری هم بود. مثلا هیچ کارمند بدبختی در آن شب ارتقا نمیگرفت. آن شب، شب قصهی زنهایی بود که آمده بودند داستانهای مگویشان را برای هم بگویند. جز این اتفاق محال بود اتفاق خاص و استثنایی دیگری بیفتد. آن شب، شب اتفاقات لانه کرده در مخیلهی سیندرلاها بود.»
سیندرلاهای مسقط / هدی حمد / ترجمه: معانی شعبانی