مهر تو عکسی بر ما نیفکند / آئینه‌رویا! آه از دلت، آه...

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

گفتم: «یه‌طوری حرف می‌زنی که انگار اون‌جا بهترین جای دنیاس. انگار همه چیز تو بوستون بهتره.»

به چشم‌هایم نگاه کرد و وقتی می‌خواست حرف بزند، انگار غم از چشم‌هایش می‌بارد. «تو بوستون، تقریبا همه چیز بهتره، به جز دختراش. بوستون تو رو نداره.»

این حرفش باعث شد دستپاچه و سرخ شوم. به او گفتم: «بوستون فعلا منو نداره. یه روزی منم میام اون‌جا و پیدات می‌کنم.»

از من خواست به او قول بدهم. گفت که اگر من به بوستون بروم، همه چیز واقعا بهتر خواهد بود و آن‌جا بهترین شهر دنیا خواهد شد.

امروز صبح ناچار شدم با او خداحافظی کنم. فکر می‌کردم اگر او برود، من می‌میرم.

اما نمردم. چون او رفت و من هنوز این‌جا هستم. هنوز دارم زندگی می‌کنم. هنوز نفس می‌کشم.

فقط به زحمت.»

 

ما تمامش می‌کنیم / کالین هوور / ترجمه: آرتمیس مسعودی

  • ۹۶/۱۰/۰۳
  • میم ..

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی